سلام و عرض ادب و احترام
من دو روز پیش رفتم خواستگاری یکی از اقوامهای دورمون خیلی دختر خوبی بود قبلا هم خواستگار داشته همه رو رد کرده
خانواده اش هم با این ازدواج موافق اند خیلی
خلاصه ما رفتم نشستیم دختر اومد پدرم گفت من موافقم خانواده ات هم موافق اند ولی خودت اگر موافق نیستی اجبرار نیستش
از چهره دختر معلوم بود که مشکلی نداره خلاصه گفتن برین صحبت کنید رفتیم نشستیم خیلی دختره خوشحال خنده رو طوری صحبت میکرد میگفتی تمومه
بعد از 40 دقیقه صحبت گفتش شماره همراهتون بدین من سه شنبه که امروز باشه نهایتا تماس میگیرم شایدم هم همون شب تماس بگیرم
صحبتهای که کردیم هیچ مشکلی نداشتیم منم بهش گفتم تو صحبت های که کردیم هر کدوم از صحبت هام شما مخالف اید بگید منطقی با هم حلش میکنیم میگفت که نه من هیچ مشکلی با حرفهاتون ندارم
من بهش گفتم من قبلا رفتم خواستگاری از نظر زیبایی هم مشکلی نداشتن مشکلات دیگه ی بوده که رد کردم این دختر از نظر زیبایی متوسطه
من خیلی راضی ام به این ازدواج یعنی طوری عاشقش شدم که نمی تونم یه جا بشینم
من هم کارم کاره خوبیه هم خونه دارم حتی وسایل خونه هم در حد توانم خریدم
حالا مسئله من اینه :
امروز صبح به پدر و مادرم گفتم اگر خدای نکرده جواب دختر منفی بود میخوام از مادرش اجازه بگیرم بگم میخوام باهاش صحبت کنم شاید مشکلی باشه که من بتونم حلش کنم ولی پدر و مادرم با اینکه خیلی دختره قبول دارن میگن اینطوری زشته من میگم تنها موردی بوده که خیلی دلم میخواد باهاش ازدواج کنم خودتون هم میدونید دختره خیلی خوبه بزارید کنم ببینم شاید موردی باشه که بشه راحت حلش کرد که موقع خواستگاری یادمون رفته باشه در موردش صحبت کرده باشیم
نظرتون چیه که من صحبت کنم اگر خدای نکرده خدای نکرده خدای نکرده خدای نکرده جوابشون منفی بود
ازتون خواهش کینم جواب بدین امروز عصر شاید خبر بدن
با تشکر